پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

هدیه قشنگ آسمانی

به نام خدا

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ * و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَلَمین

روز تولد پارسا جون...

در زمستانِ رو به بهارِ،واپسین روزهای اسفند ماه، روزی خوب پارسای گل من در تاریخ ١2 اسفند ماه سال ١٣92 ساعت 8:50 صبح روز دوشنبه قدم به دنیای مامان و باباش گذاشت و زندگی ما رو سرشار از نور و رحمت اللهی کرد. این سبد گل زیبا رو بابایی خرید و آورد بیمارستان اینم کارتی که روی سبد چسبونده بود.....نی نیه شبیه پارسا جونه ...
18 تير 1393

اتاق پسری-1

اینم عکسای اتاقت پسر گلم.....امیدوارم به سلامتی از وسایلت استفاده کنی.....دست بابایی و مادرجون و پدرجون درد نکنه بابت زحمتی که واسه خریدشون کشیدن....   ...
11 اسفند 1392

فقط یک روز به اومدنت مونده عزیزم

سلام عزیز دل مامان امروز دیگه آخرین روزیه که توی شکم مامانی هستی.....قرار بود فردا ساعت 8 پذیرش بشم اما 1 ساعت پیش آقای دکتر زنگ زد و گفت اگه میشه 6 یا 6 و نیم بیمارستان باشین چون یه کاری براش پیش اومده و فردا باید زودتر بره.....من یه خورده استرس گرفتم اما بابایی میگه جای نگرانی نیست و همه چی به امید خدا خوب پیش میره...انشاالله دارم ثانیه شماری میکنم واسه بغل کردن و بوسیدنت عزیزم    ...
11 اسفند 1392

بالاخره تاریخ زایمان مشخص شد

سلام پسر گلم دیروز با بابایی رفیتم دکتر...آخه احساس میکردم یه خورده تکونهات کمتر شده....آقای دکتر فشارم رو گرفت و صدای قلبتم گوش دادیم و خیالمون راحت شد....میگفت طبیعیه که تکونهات کمتر شده...آخه جات تنگ شده بعدشم گفت تاریخ زایمان رو مشخص کنیم و باید قبل 14 اسفند باشه.....ما هم تاریخ دوشنبه 12-12-92 رو انتخاب کردیم......دقیقا میشه یک هفته دیگه  آقای دکتر گفت شب قبل عمل از ساعت 12 چیزی نخورم و قراره به روش بیهوشی کامل عمل بشم انشاالله همه چی به خوبی طی بشه و به سلامتی بیای پیشمون عزیز دلم عشق من و بابایی هستی پسر گلم   ...
7 اسفند 1392

پسری قراره دیرتر بیاد

سلام پسر گلم 29ام با بابایی رفتیم سونوگرافی.شما حسابی بزرگ شدی و قلب نازت رو میشد قشنگ دید که داره تالاپ تولوپ میکنه.من و بابایی حسابی ذوق زده شدیم.خانم دکتر گفت همه چی خوبه و وزنت 2 کیلو و 985 گرمه. بعد از اون رفتیم پیش آقای دکتر تا ببینیم چی میگه.اونم بعد از دیدن سونو گفت هفته دیگه دوباره بیا پیشم و بین روزهای 15 و 20 اسفند یه روز رو انتخاب کنیم واسه عمل......حالم گرفته شد....فکر میکردم زودتر میای بغلم عزیز دلم....اما اشکالی نداره...شما جات خوبه و تا اون موقع خوب وزن میگیری...منم توی این مدت بیشتر به تغذیم میرسم. تا حالا تقریبا 11-10 کیلو وزن اضافه کردم.    ...
3 اسفند 1392

پارسا کوچولوی 37 هفته ای ما

سلام جوجه مامان الان تقریبا 37 هفته ای شدی عزیزم و ما داریم به لحظه دیدارت نزدیک میشیم......خداروشکر استرس ندارم و تمام سعی خودم رو میکنم تا آروم باشم که شما هم آروم باشی عزیز دلم....یک هفته میشه که اومدیم خونه مادرجون و به اومدنت هم تقریبا یک هفته مونده.....قبل اومدن اینجا اتاقت رو مرتب کردیم و وسایلت رو چیدیم.....وسایلی که نیاز داشتیم رو برداشتیم و اومدیم خونه مادرجون....دوشنبه یا سه شنبه باید آخرین سونوگرافی رو برم تا ببینیم تاریخ دقیق عمل کیه.....انشاالله که همه چی به خیر و خوشی بگذره   دوست داریم عزیز دل مامانی و بابایی    ...
26 بهمن 1392

پسرمون 32 هفته ای شد...ماشالله

سلام به پسر نازم دیروز با عزیزجون رفتیم سونوگرافی تا شما رو ببینیم.....صبح ساعت 8....تا ساعت 9 منتظر شدیم تا نوبتمون بشه.....من یه خورده حالم خوش نبود و فشارم پایین بود برا همین زودتر رفتیم داخل مانیتور خانم دکتر سمت من نبود تا ببینمت عزیزم....اما عزیزجون یه دل سیر دید شما رو و حسابی نازت کرد و قربون صدقت رفت....خانم دکتر گفت میدونی جنسیت نی نیت چیه دیگه؟گفتم بله گل پسره...... وزنت هم توی هفته 32 بود: 1 کیلو و 825 گرم....ماشالله....خوب بود عزیزم....خداروشکر که تا به حال مامانی رو اذیت نکردی و امیدوارم که خودت هم تاحالا اذیت نشده باشی تقریبا 6 هفته دیگه به زمینی شدنت بوده فرشته کوچولوی مامان....بابایی هم ذوق داره و هم استرس.....چند رو...
18 دی 1392